بسم الله الرحمن الرحیم
معنی کفو از نظر اسلام
حضرت این چنین رفتار نکردند که کفو یعنی همتای اجتماعی یعنی اگر دختر از خانواده پولدار است پسر هم چنین باشد و اگر یکی از دختر و پسر از خانواده سطح پایین اجتماعی بود، بگوییم این دو به هم نمی خورند، اسلام قبول نمی کند که اگر از حیثیت مالی یکی از دو طرف در سطح پایین بود، شما بگویید کفو هم نیستند.
دین بحث مبسوطی در مسأله کفو دارد. دین کفویت را از جهت ایمان کافی می داند، البته این بیان خیلی سربسته است بایستی شرح داده شود چون گاهی می بینی از جهت ایمان هم کفویتی وجود ندارد ولی می خواهند که با هم ازدواج کنند، که با مشکل مواجه می شوند.
سر سفره عقد بود و هر دو نشسته بودند، آقا یک وقت نگاه می کند می بیند موهای خانم بیرون است و نامحرمها آن را می بینند می گوید: خانم موهایت بیرون است آنها را بپوشان، بعد خانم می گوید: من از اینگونه محدودیتها خوشم نمی آید و همانجا مجلس عقد به هم می خورد. بحث بایستی باز شود و کلی گویی نشود اما چون اصل بحث اینجا نیست من از این بحث می گذرم.
ازدواج، پلی بسوی عبودیّت
آقا رسول الله در این سیره در واقع به دنبال این هستند که بفهمانند هدف ازدواج در این قضیه مهم است، هدف ازدواج، درست نمودن تکیه گاهی برای عبادت است، انسان با ازدواج به سوی بندگی رشد کند و تکریم دختر در این قضیه به این نحو است که پسری شایسته از جهت تدین، درایت، فضل و اخلاق با ایشان ازدواج کند تا فردای زندگی زمینه هایی که بستر عبودیّت را فراهم می کنند وجود داشته باشد.
انسان اگر با این اهداف و پشتوانه های آن آشنا نباشد و در نادانی بسر بَـرَد، می شود آن شخصی که سر در آب فرو برده بودو مثل بهائم آب می خورد، شخصی گفت: سرت را اینگونه داخل آب نکن، عقل و هوش از سرت می پرد. گفت: بپرد. گفت: بخور عیب ندارد.
یا مثل آن اشخاصی می شود که در اثر جهل می گویند: من به خدا دعوت نامه ننوشته بودم که مرا خلق کند. روزه اش را در بین مردم می خورد و جماعت را جریحه دار می کند. وقتی هم کسی چیزی به او می گوید، می گوید: من که به خدا دعوت نامه ننوشته بودم، چرا مرا خلق کرده است؟ با چنین انسانی نمی شود بحث کرد، اگر بحث کنی به سخن ظلم کردی.
تأثیر نیّت در نتیجه ازدواج
در انتخاب فرد شایسته در ازدواج، انتخاب فردی که بتواند نسل صالح را پایه گذاری کند، یکی از اهم اهداف است، اینجا بحث شیرینی باز می شود که بحث فوق العاده لطیفی است و آن تأثیر نیّت انسان در مسأله ازدواج است.
جوان باید این مباحث را بشنود، اینها ناموس خلقت اند. اینها قواعدی اند که قراردادی نیستند بلکه در سرشت عالم گذاشته شده اند. نیّت خیر، اجزای عالم را با انسان هماهنگ می کند، از جمله اجزای مقتضیّه جمال، از جمله اجزای مقتضیّه مال.
نیّت در حوادث خارجی تأثیر دارد و مسیر سرنوشت انسان را علاوه بر افعال او، نیّت و تأملات باطنی، حالات روحی و انقباض و انبساط نفسانی تعیین می کند.
ازدواج و تربیت نسل صالح
مورد دیگری که زن به عنوان پشتیبان مرد مطرح شده است مسأله تربیت نسل صالح می باشد. نسل صالح تا حد زیادی در طاعت و عبودیّت فرد مژثر است.
حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: زمانی که حضرت یوسف از برادرانش پذیرایی می کرد فرمودند: آنهایی که از یک مادر هستند بر سر یک سفره بنشینند همه سر یک سفره نشستند و فقط بنیامین تنها ماند.
یوسف پرسید: چرا تو تنها نشسته ای؟ گفت: من و برادرم یوسف از یک مادر هستیم. یوسف پرسید: پس برادرت کجاست؟ گفت: این برادران من می گویند او را گرگ خورده است.
یوسف پرسید: برادرت را چقدر دوست داشتی؟ گفت: من او را به اندازه ای دوست داشتم که اسم یازده پسرم را از اسم یوسف مشتق کرده ام. یوسف گفت: پس ازدواج کرده ای؟ گفت: بله، من پدری دارم که به من گفته که ازدواج کنم و نسل صالح ایجاد کنم تا با ذکر آنها زمین سنگین تر شود.
منظور از سنگینی به واسطه ذکر کردن، چیست؟ یعنی این فرزندان به خاطر ذکری که می کنند در برکت زمین نصیب و بهره دارند. اما آیا چنین تربیتی کار هر کس می باشد؟
انس و آرامش و رفع خستگی از برکات ازدواج
عللی وجود دارد که باعث می شود همسر به عنوان پشتیبان مرد در زندگی مطرح شود:
یکی، مسأله انس و آرامش و رفع خستگی است خداوند دو آیه را کنار هم گذاشته آورده است؛ در یکی از آنها می فرماید:
« وَ مِنْ ءَایاتِهِ أَنْ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونََ» (روم: 20 )
شما را خلق کرده ام و بعد از خلق جهت معاش در زمین پراکنده می شوید، مرد تا شب دنبال روزی بوده است و خسته و کوفته از درگیریهای اجتماعی وارد خانه می شود، سپس خداوند در دنبال آیه می فرماید:
«وَ مِنْ ءَایاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکمُ مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُواْ إِلَیهَا» (روم: 21 ) و از آیات ما این است که برای شما شریک زندگی خلق کردیم برای آرامش شما.
برای همین است که خداوند برای ایفای این نقش زن در خانواده، او را به انس و حیا و عاطفه تجهیز کرده است، طوری که زن به عنوان هسته مرکزی و مدار خانواده ایفای نقش می کند.
یک مطلبی است و آن اینکه مرد در خانواده مدیر است و زن مدار. مرد از نظر تأمین معاش مدیر است « الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلىَ النِّسَاءِِ» (نساء: 34) اما زن به عنوان مدار خانواده است مدار یعنی چیزی که خانواده باید حول آن گردش کند.
مرحوم علامه طباطبایی این دو آیه را کنار هم گذاشته و آنها را مکمل هم می خوانند.
اینجاست که زن به عنوان مظهر صفا و عطوفت مطرح می شود. مرحوم آقای دولابی در صحبت هایشان می گفتند: زن مسکن مرد است یعنی سکونت و آرامش مرد.
خداوند در قرآن به دو چیز سکن گفته است: یکی شب و دیگری همسر. اگر قرار باشد وقتی مرد وارد منزل می شود به خاطر هر چیز کوچک و پیش پا افتاده ای اختلافی بین زن و مرد ایجاد شود و خانواده، مرد را به خاطر خودشان بخواهند و مرد نتواند از عهده مطالبات تفاخری و کالاهای رقابتی بیاید در آن حالت اهداف ازدواج تأمین نشده است.
هدف از ازدواج چیست؟
این بحث، بحث مبنایی است. اول باید روشن کنیم که هدف ما از ازدواج چیست؟ باید دقت کنید که موضوع اصلی در ازدواج یک چیز است و هر هدفی غیر از این گفته شود برای زمینه سازی و درست کردن همین هدف است.
وقتی فردای ازدواج علی و زهرا (علیهما السلام) حضرت پیامبر تشریف می آورند خانه و می پرسند: یا علی، زهرا را چگونه یافتی؟ حضرت می فرمایند: "یا رسول الله، زهرا را بهترین تکیه گاه برای طاعت یافتم".
آنچه که در ازدواج لازم است، این است که طاعت رشد کند. موانع عبودیت برطرف شود و شخص بعد از ازدواج خودش را به خدا نزدیکتر احساس کند، روح بندگی و عبودیت بعد از ازدواج زیادتر شود.
انسان بعد از ازدواج بتواند سکویی درست کند برای رسیدن به مراحل عالیه موفقیت. از ازدواج عنصر خدمت و تعهد در جامعه درست شود، ازدواج باعث شود شخص عنصر بزرگ خدمتگزار در جامعه شود، اگر این هدف به دست آمد، امیرالمؤمنین می فرمایند: این ازدواج، ازدواج است،
اما اگر قرار است هدف از ازدواج اینها نباشد، می شود سخن آن استاد دانشگاه، که سن بالایی دارد و وقتی از او می پرسند: استاد چرا ازدواج نمی کنید؟ می گوید: "من می توانم به خانه شیر بیاورم چرا گاو بخرم بیاورم".
اگر اهداف صحیح و عالیه مشخص شود معلوم می شود بعضیها در ازدواج دنبال چه چیزی هستند. گاهی با رفتن به سراغ یک خانواده، نسل از همین حالا کور است، نسل می شود یک نسل تباه.
کیفیت نیت ازدواج
از روایات معلوم می شود اگر در ازدواج نیت، تفاخر به دیگران باشد خداوند آن را بر عکس می کند و آن فرد می شکند و زمینه تفاخر برای او فراهم نخواهد شد.
اگر به خاطر ثروت با دختری ازدواج کردی خداوند متعال می فرماید: او را به ثروت و مالش واگذار می کنم معنی اینکه خداوند می فرماید او را به ثروت و مالش واگذار می کنم.
معنی اینکه خداوند می فرماید او را به ثروت و مالش واگذار می کنم این است که سایر اسباب را از او سلب خواهم نمود و سایر اسباب با او همراهی نخواهد کرد.
در روایت است که اگر کسی فقط به خاطر جمال با کسی ازدواج کرد، خداوند متعال می فرماید: مشکلی را پیش رویشان می گذارم که هیچ وقت فکر آن را نمی کردند، ولی اگر به خاطر دینداری و درستی و صفا و اخلاق فرد با او ازدواج کرده است، او را از سایر اسباب محروم نخواهم کرد.
در روایت است که اگر به خاطر ثروت با کسی ازدواج کرد آن مال را سبب طغیان می کنم و اگر به خاطر جمال با کسی ازدواج کرد، جمال را سبب تباهی خواهم کرد.
سیره حضرت پیامبر در قضیه ازدواج
حضرت پیامبر، بزرگِ هر قوم را احترام می گذاشتند برای رئیس قبیله، فرمانده لشکر و ... احترام خاصی قائل بودند اما بحث ازدواج که پیش می آید، دیگر اصل "أَکْرِمُوا کَرِیمَ کُلِّ قَوْم" (بحار الأنوار، ج 46 : 15) را، ساری نمی دانند. اینکه برای این دختر خانم که از فلان خانواده ثروتمند است باید حساب خاصی برای او باز کرد، در سیره پیامبر، چنین چیزی وجود ندارد.
اینجاست که در جامعه عرب جاهلی، بنای یکی از حساس ترین اصل ها را گذاشتند و آن موضوع ازدواج است، این موضوع یک سوژه ای است که قدرت تخریب و قدرت اصلاح فوق العاده ای دارد.
اگر قرار باشد در جامعه این سوژه ذره ای با مشکل مواجه باشد، سهولت آن بهم بخورد، مشکلات زیادی به وجود می آید. حضرت در این زمینه خیلی حساسیت نشان می دادند.
شما ببینید حضرت، بهترین دختر را از بالاترین طبقه، از قریش، از بنی هاشم به ازدواج چه کسی در می آورند؟ به مقداد، به غلام خودشان، به جویبر که لبهای فلان و رنگ فلان داشت و هیچ حسب و نسب آن چنانی نداشت. از لحاظ دارایی هم که هیچ نداشتند اما مسلمانها نتوانستند به این قضیه عمل کنند. چون این مسأله گره خورده است با مسائل عاطفی که مانع بزرگی سر راه است.
سکونت و آرامش خارج از چهارچوب ازدواج متصور نیست
مطلبی در اینجا وجود دارد و آن اینکه این نقش سکونت و آرامش که برای زن مطرح شد فقط در مقوله ازدواج وجود دارد و خارج از چهارچوب ازدواج این نقش متصور نیست.یک طلبه اتریشی در قم می گفت: برادرم فقط چند بار به ایران آمده است ولی الآن تصمیم جدی برای ازدواج با یک دختر ایرانی را دارد. وقتی پرسیدیم: چرا؟ گفت: عاطفه، وفاداری، محبت و حیای زن ایرانی غیر قابل مقایسه با زنان اروپایی است.
یکی دیگر از مواردی که زن را به عنوان پشتیبان در زندگی مطرح می کند موضوع عفت است. ازدواج سند عفت است پس امری مقدس است.
حضرت فرمودند: اگر می خواهید دعایتان مستجاب شود به مجلس عقد بروید، در مجلس عقد هیچ حجابی بین تو و خداوند وجود ندارد. به خاطر همین است که این همه اعمال و دعا برای شب زفاف مطرح شده است.
اگر حضرت می فرمایند که دنیا و ما فیها را اگر به من بدهند و بگویند یک شب مجرد بمان، من نمی مانم،
مبادا تصور کنید که به خاطر غرایز حیوانی است، نه، بلکه خداوند متعال با حکمت خود، غرایز را برای این قرار داده است تا مرد بتواند در اثر سکونت و آرامش و عفتی که مطرح شد به عالی ترین مراتب موفقیت و عبودیت دست پیدا کند و در سایه همین مسائل است که مرد برای زن به عنوان لباس مطرح می شود زن برای مرد به عنوان لباس مطرح می شود،
به خاطر همین است که خداوند در یک جا شب را به عنوان لباس و مایه آرامش معرفی می کند و در جای دیگر زن و مرد را به عنوان لباس برای همدیگر مطرح می کند.
اسرار سیره رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) در قضیه ازدواج
سیره حضرت بدین گونه بوده است که دختری را که از طبقه متمول جامعه بود و در ناز و نعمت بزرگ شده بود به عقد پسری در می آوردند که نه حسب و نسب داشت و نه پول و ثروت، اما متدین و دارای فضایل عالی بود.
سؤال این است که آیا رسول الله خلاف قاعده "أَکْرِمُوا کَرِیمَ کُلِّ قَوْم" (بحار الأنوار، ج 46 : 15) عمل کردند یا نه؟ آیا حضرت مسأله ازدواج را از قاعده بالا مستثنی کردند یا اینکه نه ما سیره حضرت را آنگونه که باید نفهمیده ایم؟ یعنی اینکه حضرت در ازدواج نیز قاعده بالا را رعایت نموده اند، منتها تجلی اکرام و ظهور آن به نحو دیگری است.
فهمیدن سیره حضرت در این باب برای ما خیلی مهم است چون حضرت صادق (علیه السلام) می فرمایند: از این سیره حضرت 1000 نکته فهمیده می شود. جناب بحرالعلوم می فرماید: من 300 مورد آن را استخراج نموده ام.
چیزی که فهمیده می شود این است که همچنان که حضرت می توانند یک عالم سخن را در قالب یک جمله بیان فرمایند، می توانند هزار نکته را در قالب یک عمل برسانند و لذا ما باید در کارهای حضرت مُداقَـه (دقت) کنیم و اصول و قواعد و مهارتهای اجتماعی را از افعال حضرت بیرون بکشیم.
ما نمی توانیم بگوییم در این سیره حضرت، دختر اکرام نشده است بلکه برعکس، اگر حضرت چنین کاری نمی کرد، دختر اکرام نمی شد، چون عالی ترین مصلحت تقویت می شد.
حضرت با این سیره می فهمانند که جوانی که متدین است، جوانی که طهارت اعتقادی و اخلاقی دارد و در ضمن قادر است یک زندگی متعارف را بچرخاند، اگر به خواستگاری دختر شما آمد و شما جواب رد دادید، در واقع دخترتان را اکرام نکردید.
مسأله ازدواج، مستثنی از اصل "أَکْرِمُوا کَرِیمَ کُلِّ قَوْم" است
در اصول و قواعد رفتارهای اجتماعی "أَکْرِمُوا کَرِیمَ کُلِّ قَوْم" (بحار الأنوار، ج 46 : 15) یک اصل اسلامی و از یادگارهای سنت نبوی است. کریم قوم. چه رئیس قبیله باشد، چه بزرگ روستایی باشد و چه پیش کسوت جایی باشد، احترامش واجب است ولو کافر و یا مشرک باشد.
حضرت در مورد کریم قوم این چنین با احترام رفتار می کردند، هیچ وقت عزت و احترام چنین اشخاصی را نشکسته و دیدگاه مردم را نسبت به احترام به آنها از بین نمی بردند.
اما این اصل که در رفتارهای اجتماعی، یک اصل بزرگی است، در یک جا به هم می خورد و آن مسأله ازدواج است. در سیره آقا رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم) دیده می شود که حضرت، دختری از خانواده مجلل را به ازدواج جوانی در می آورد که نه حسب و نسب دارد و نه مال و ثروت اما متدین است و ایمان و اخلاق و مفضیلت دارد،
این رفتار چه سرّی دارد که حضرت آن را در پیش گرفته اند، اول از همه، از خانواده خویش شروع می کنند، سپس یک یک صحابه، تا جایی که مورد اعتراض هم واقع می شوند چرا آقا رسول الله سیره به این سنگینی وسختی را شروع کردند؟
سختی آن به این دلیل است که این مسأله گره خورده است با علقه های عاطفی، چون دختر هر خانواده بند دل پدر و مادر است و هر پدر و مادری دوست دارند که دخترشان در موقغیت اجتماعی مطلوب باشد و هیچ مشکلی نداشته باشد. چه سری داشت که حضرت این سیره را شروع و این اصل را پایه گذاری کردند؟
این مسأله را از جهات مختلف و از دیدگاه آیات و روایات باید بررسی کرد. اگر نظر لیبرالیسم درست است که می گوید: به پدیده های اجتماعی نباید دست زد چون شکل خاصی دارد پس چرا حضرت به این پدیده اجتماعی دست زدند.
بعضی سوژه های اجتماعی وجود دارند که سوژه های به شدت مخاطره آمیزند. ازدواج یک مسأله ای است که هم قدرت تخریب آن زیاد است و هم قدرت اصلاح آن زیاد است.
ازدواج، سکوی پرتاب انسان به سوی موفقیت
ازدواج این است که زندگی سکوی پرش انسان برای موفقیت های اجتماعی شود. اگر قرار باشد اسباب عبودیت در خانه از بین برود، تقاضای حرام در خانه مطرح شود، کارهای حرام انجام شود، انسانهای ناباب به عنوان فامیل به خانه وارد شوند و زن پشتیبان مرد نباشد حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: در این حالت هدف ازدواج مححق نشده است.
وقتی برای ازدواج به در خانه دختری می روی این مطلب را بدان که باید با فامیل او سر یک سفره بنشینی و با آنها رفت و آمد بکنی، و این رفت و آمد بر کودک تو نیز تأثیر دارد.
پس باید در انتخاب همسر دقت بکنی. حضرت می فرمایند: "فَإِنَّ الْخَالَ أَحَدُ الضَّجِیعَیْن" (کافی، ج 5 :332 ) کودک شبیه دو نفر می شود یکی پدرش و دیگری دایی اش و بیشترین تاثیر گذاری تربیتی روی کودک از فامیل مادرش می باشد.
لحاظ تبعی جمال زن
وقتی که لحاظ، استقلالی باشد همه این مشکلات پیش می آید ولی اگر لحاظ تبعی باشد اشکالی ندارد و خود معصوم هم گفته است که همسر باید دارای جمال باشد. مواقعی پیش می آید که خانمی باجمال عالی اما بی دین وجود دارد و خانم دیگری باجمال عالی ولی باایمان وجود دارد، در این موارد باید به سراغ ایمان فرد بروی.
خداوند درقرآن می فرماید: « وَ لَأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیرٌْ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَ لَا تُنکِحُواْ الْمُشْرِکِینَ حَتىَ یؤْمِنُواْ وَ لَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیرٌْ مِّن مُّشْرِکٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ» (بقره: 221) ای مؤمنین زن مؤمن برای شما بهتر از زن مشرک است ولو اینکه زیبایی آن زن شما را بسیار متعجب بکند. خداوند متعال صراحتاً می فرماید: زن ایمان داشته باشد ولو اینکه زیبایی او به زیبایی آن زن بی ایمان نرسد باید به سراغ این زن بروی. پس اگر جمال را بصورت تبعی لحاظ کنیم بهتر است و ایرادی ندارد.
اگر صد سال دوری می شتابی
نه خود را و نه کس را باز یابی
آن جوان جزو اَعبَـد روزگار شد