برخى دانشمندان بر اساس نحوه تربیت کودک ، چهار الگوى تربیتى ارائه کرده اند . با مطالعه منابع اسلامى ، مى توان الگوى پنجمى را ارائه نمود . در ادامه ، این پنج الگو را بررسى مى کنیم :
۱ . الگوى تربیتى مبتنى بر سختگیرى
این الگوى تربیتى که بیشتر در میان نسل گذشته جریان داشت ، کودکانى تربیت مى کرد که چون محبّت نمى دیدند ، از نظر عاطفى و روانى ، دچار اضطراب ، تنش ، افسردگى و گاهى خودکشى مى شدند ؛ امّا به جهت سختگیرى ، پُرتلاش و مسئولیت پذیر بودند . والدین به این جهت به فرزندان خود ، محبّت نمى کردند که آنها به اصطلاح ، لوس نشوند و معتقد بودند که تعریف و تمجید ، موجب لوس شدن آنها مى شود .
۲ . الگوى تربیتى مبتنى بر محبت و عدم قاطعیت
در این الگو ، که در واکنش به الگوى اوّل شکل گرفت ، فرزندانى لوس ، ضعیف النفس ، وابسته ، پُرتوقع و از لحاظ عاطفى کودکْ صفت ، تربیت مى شوند ، در برابر مشکلات ، مقاوم و صبور نیستند و در زندگى خانوادگى و اجتماعى شان ، به شدّت دچار مشکل مى شوند ؛ هر چند از لحاظ عاطفى ، کمتر احساس کمبود مى کنند . در این الگو ، والدین معتقدند که حق ، همیشه با فرزندان است . کودک ، هر چه مى خواهد ، باید در اختیارش گذاشت و نباید گذاشت که ناراحت شود .
۳ . الگوى تربیتى مبتنى بر عدم محبّت و عدم قاطعیت
این الگوى تربیتى ، کودکانى تربیت مى کند که چون محبّت نمى بینند ، از نظر عاطفى ، دچار اختلال هستند و چون قاطعیت درباره آنان وجود ندارد ، مبتلا به بزهکارى و خلافکارى مى شوند .
۴ . الگوى تربیتى مبتنى بر محبّت و قاطعیت
در این الگوى تربیتى ، کودکان ، هم از لحاظ عاطفى ارضا مى شوند ، و هم سختکوش ، صبور و مسئولیت پذیر تربیت مى شوند .
دانشمندان ، این الگو را بهترین الگوى تربیت کودک مى دانند .
امّا نظر اسلام در این باره چیست ؟
در آموزه هاى دین ، مباحث بسیار و پراکنده اى در این باره وجود دارد ؛ امّا مهم این است که نظام حاکم بر آنها را بشناسیم و الگوى تربیتى اى از آنها به دست مى آوریم . به نظر مى رسد الگویى که از مجموع متون قرآن و حدیث به دست مى آید ، الگویى است که در الگوى پنجم از آن سخن خواهیم گفت .
۵ . الگوى تربیتى مبتنى بر محبّت، قاطعیت و کرامت
از دیدگاه اسلام ، محبّت ، یکى از اصول تربیتى کودک است که به شدّت ،مورد تأکید قرار گرفته و محبّت نکردن ، به شدّت نکوهش شده است ؛ امّا در عین حال ، از افراط در محبّت نیز نهى شده است . لذا در کنار محبّت ، صلابت و دقّت در تربیت کودک نیز مورد توجّه اکید ، قرار گرفته است .
بر این اساس ، کودک در عین این که محبّت مى بیند ، امّا یله و رها نیست تا هر کارى که خواست ، انجام دهد . از سوى دیگر ، در عین این که تربیت مى شود ، مورد مهر و محبّت و مدارا نیز واقع مى شود و به همین جهت ، از افراط در ملامت ها و خشونت ـ که از شاخصه هاى الگوى سختگیرى بدون محبّت هستند ـ نهى شده است .
و امّا الگوى تربیتى اسلام ، بُعد سومى نیز دارد که عبارت است از «تکریم» .
تکریم ، احترام گذاشتن به کودک و ارزش قائل شدن براى اوست . از دیدگاه اسلام ، کودک ، چون کودک است ، نباید تحقیر شود و احساس بى ارزشى و یا کم ارزشى کند . هر چند کودک ، بیشتر محتاج محبت است و بزرگ سال محتاج احترام ؛ ولى بدان معنا نیست که شخصیت کودک ، نباید محترم شمرده شود ، همان گونه که مهر و عطوفت نسبت به بزرگ سال ، نباید فراموش شود .
کودکى که باارزش قلمداد مى شود و شخصیت او محترم شمرده مى شود (تکریم) ، به احساس خودْ ارزشمندى (عزّت و کرامت نفس) دست مى یابد و کسى که براى خودش ارزش قائل باشد ، خود را به زشتى ها آلوده نمى کند .
کرامت نفس ، محور اساسى اخلاق اسلامى و تربیت اسلامى است و مهم ترین راه آن ، تکریم انسان ، بویژه در دوران کودکى است . البته بخشى از کرامت پرورى به آموزش زشتى ها و زیبایى ها مربوط مى شود ، ولى تکریم ، ارزش و اهمیّت بسیار زیادى دارد .
یکى از مهم ترین نکات تربیتى که در تکریم شخصیت کودک باید مورد توجه قرار گیرد جدى گرفتن احساسات او در هفت سال آغاز زندگى است، این موضوع آن قدر اهمیت دارد که این دوران در روایتى از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، دوران سیادت و آقایى کودک شمرده شده است :
الوَلَدُ سَیّدٌ سَبعَ سِنینْ . فرزند ، هفت سال سرور است .
مقتضاى سیادت و آقایى کودک، فرماندهى او و اطاعت والدین است، بدین معنا که کودک در هفت سال آغاز زندگى باید در خانواده آقایى و فرماندهى کند و لذا هر چه مى خواهد ، در صورتى که براى او زیانبار نباشد و در توان پدر و مادر باشد ، باید تأمین شود .
نتیجه تربیتى فرماندهى کودک در هفت سال آغاز زندگى و فرمانبرى صحیح پدر و مادر از او، فرمان برى مطلق توأم با محبت کودک در هفت سال بعدى زندگى کودک خواهد بود. از این رو در ادامه حدیث آمده است :
وعَبدٌ سَبعَ سِنینَ . کودک در هفت سال دوم بنده است .
حال عبودیت و بندگى کودک نسبت پدر و مادر، نتیجه نهایت اعتمادى است که در هفت سال آغاز زندگى نسبت به آنها پیدا کرده است. پیدایش این حالت در کودک در هفت سال دوم زندگى با عنایت به این که این ایام، دوران تعلیم و تربیت اوست، فوق العاده براى سازندگى او اهمیت دارد.
پس از سپرى شدن هفت سال دوم زندگى کودک، دوران وزارت او در خانواده فرا مى رسد، چنان که در ادامه حدیث مى خوانیم :
ووَزیرٌ سَبعَ سِنینَ ( هفت سال سوم دوران وزارت کودک است )
در این دوران، کودک، دیگر بنده و فرمان بر نیست، تکریم شخصیت او در این دوران ایجاب مى کند که او همان وزیر خانواده مورد مشورت قرار گیرد، و کارهایى که از او برمى آید به او واگذار گردد و بدین سان مسؤولیت خانواده در تعلیم و تربیت کودک به پایان مى رسد .
منبع: حکمت نامه کودک