گاهی به وجود خدا شک می کنم! چرا؟

 

به طور کلی شک سه قسم است:

1- شک منطقی؛

 گاهی مواقع ذهن انسان در باره ارتباط میان موضوع و محمول یک قضیه مردد و برای اثبات آن وارد عمل می شود . برای مسیر علمی و برای یافتن واقع این شک طبیعی بوده و موجب برطرف شدن احتمالات اضطراب آمیز است.  به همین خاطر است که گفته می­شود یقین­های اصیل و مفید، آن سوی پل شک و تردید است.

 چنین شکی که انسان را به یقین می­رساند، مطلوب است. به مراتب بهتر از ایمان ظاهری و تقلیدی و  بی اساس است.

 2- شک بیماری؛

این شک ناشی از ناتوانی ذهن از رویارویی با مدعاها، دلایل، تجزیه، تحلیل و. . . در باب واقعیات است. در واقع ملاک این بیماری وحشت ذهن از بررسی واقعیات و تفکیک آن ها از خیالات و حقیقت نماها می­باشد. یکی از اساسی ترین مختصات شک بیماری جستجوی آسایش فکری در فرار از فعالیت های مغزی است. این شک در واقع ضد معرفت می باشد و ناپسند و باید آن را درمان کرد.

گاهی نیز یک نوع بیماری فکری است که انسان در هر چیزی دچار شک و تردید شدهیا ناخواسته حتی به چیزهایی که اعتقاد دارد، دچار شک می­شود. سوالات گوناگون ناخواسته و به صورت تلقین شیطانی در ذهن وارد می­شود، این ها علائم نوعی بیماری است که بهآن بیماری وسواس فکری می گویند.

3- شک حرفه ای؛

برخی افراد برای نشان دادن اوج قدرت فکری خود مدعی می شوند به مقامی از مراحل درک و شناخت رسیده­ایم که جز شک و تردید راهی دیگر نمی بینیم. این در نهایت منجر به انکار اصل واقعت می شود. فرد مبتلا مجبور به انکار هر واقعیت و باوری می شود که البته خود نوعی بیماری علمی است. البته با تامل علمی و بحث علمی قابل رفع است.

در این بین آن شکی که در قرآن مورد مذمت قرار گرفته، به شک بیماری و شک حرفه ای اشاره دارد.(1)

 بر همین اساس شک در باورها و اعتقادات مانند شک در اصل وجود خداوند اگر از نوع بیماری و یا حرفه ای باشد که علت و ریشه  آن مشخص است و باید ریشه آن را درمان کرد ، اما گاهی از قبیل شک منطقی است. انسان به ویژه در اوائل جوانی در مورد پذیرش وجود خداوند واقعا گاهی شک می کند. در این موارد شک گذرگاه خوبی است، ولی توقفگاه خوبی نیست. اگر نسبت به امری شک کرد و پیرامون آن تحقیق و مطالعه و سؤال و تفکر کرد تا حقیقت را بیابد، رشد خواهد کرد و معرفت و ایمان او مستحکم خواهد شد، ولی اگر  در باره آن به تحقیق نپرداخت، به مرور زمان نسبت به آن بیاعتماد می شود و ایمانش را به آن از دست می دهد و دچار بحران روحی و گاهی انحراف می گردد.(2)

 اشاره به یک نکته خالی از لطف نیست که برخی از مردم عادی که خدا را باور دارند لکن ایمان آن ها کاملا از سر شناخت و معرفت نیست ،بلکه برخی از آن ها ایمان شان تقلیدی است. برخی هنوز خودشان با تفکر و استدلال خدا را نیافته اند و فقط تحت تاثیر اطرافیان به این باور رسیدند. وقتی در یک مشکل و گرفتاری از خداوند طلب چیزی می کنند و جواب نمی گیرند، دچار تردید می شوند که البته اشاره شد.

 چنین شکی ناشی از عدم شناخت واقعی خداوند است ،زیرا مؤمن حقیقی می داند که خداوند قادر و حکیم بر اعطای هر حاجتی به انسان قادر است. اما حکمت او اقتضا می کند این بخشش او هم در مسیر رشد و کمال انسان باشد. گاهی انسان باید علاوه بر دعا خود نیز حرکتی کند و گرنه به مقصودش نمی رسد و یا در دعا اصرار کند و یا اصلا آنچه طلب می کند، به صلاح او نیست و ... با چنین شناختی  دچار تردید نخواهد شد.

البته شرائط خاص زمانی و مکانی در انسان نیز تاثیر غیر قابل انکاری در بروز این گونه شک و تردیدها دارد مانند ورود انسان به محیط بی دینی یا تشکیک و تردید در دین مانند فضاهای مجازی و یا محیط های علمی خاص؛ همچنین تمایلات درونی انسان برای انجام برخی رفتارها که از جانب دین مذموم تلقی می شود و مانند آن هم بسترهایی برای شکل گیری انواع شک و تردیدها در اصل وجود خدا و باورهایی از این دست هستند.

پی نوشت ها:

1. علامه محمد تقی جعفری، شناخت از دیدگاه علمی و دیدگاه قرآن، دفتر نشر فرهنگ اسلامی تهران، اردیبهشت 1360، ص 312 - 310.

 2.آیت الله عبدالله جوادی آملی، قرآن در قرآن ( تفسیر موضوعی قرآن کریم )، مرکز نشر اسرا قم، چاپ اول 1378، ج 1، ص 362 - 361.