یکى از روش هاى تربیتى پیامبر خدا ، سلام کردن به کودکان بود . ایشان ، تصریح فرموده که این اقدام من ، بدان جهت است که پس از من ، این سنّت در جامعه اسلامى ادامه یابد :

خَمسٌ لا أدَعُهُنَّ حَتّى المَماتِ: ... والتَّسلیمُ على الصِّبیانِ لِتَکونَ سُنَّةً مِن بَعدی ؛ پنج چیز است که تا زنده ام رهایشان نمى کنم ... و [یکى از آنها ]سلام کردن به کودکان است، تا بعد از من سنّت شود .

امّا طبق برخی روایات، همه مسلمانان وظیفه دارند در سلام کردن به یکدیگر ، پیشى بگیرند و بویژه ، کوچک ترها وظیفه دارند به بزرگ ترها سلام کنند .

با اندکى تأمّل روشن مى شود که این روایات ، نه تنها با هم منافاتى ندارند ؛ بلکه مکمّل یکدیگرند و عمل کردن به همه آنها نیکوست ، بدین سان که وظیفه اخلاقى آحاد جامعه اسلامى ، پیشى گرفتن در سلام کردن به یکدیگر است ؛ ولى ادب ، اقتضا مى کند که کوچک ترها به بزرگ ترها سلام کنند ، امّا اگر کوچک تر به هر دلیل در سلام دادن به بزرگ تر تأخیر کرد یا تعلّل ورزید ، وظیفه تربیتى بزرگ تر این است که به کوچک تر سلام کند و بدین وسیله ، او را متوجّه قصور و یا تقصیر خود نماید . این اقدام ، بخصوص در مورد کودکان ، اثر تربیتى بیشترى دارد . به همین جهت ، پیامبر خدا به کودکان سلام مى کرد تا افزون بر اثر تربیتى آن ، پیروان خود را متوجّه آثار تربیتىِ شخصیت دادنِ به کودک و احترام به احساسات او نماید .